فصل اول:بازشناخت تعریف معماری بومی

1-1 واژه شناسي معماري بدون معمار در گستره فرهنگها
معماري بومي اكنون حوزه اي است كه اغلب بر بوم و بر، طايفه و فرهنگ مردمي و عاميانه، معماري روستايي و سنتي و دلالت دارد. تلاشهاي فراواني براي تعريف كلي و همه جانبه معماري بومي انجام گرفته است. تعجب آور نيست اگر بگويم تمامي اين تلاشها بي نتيجه و بدون موفقيت بوده است و تنها به لحاظ بررسي هايي كه بر مجموعه هاي وسيعي از بناها، فرمها، سنتها و ريشه ها و سبكها، معاني و محتوا انجام يافته داراي اهميت مي باشد.قبل از آنکه وارد بحث در چگونگي شناخت مسائل و جنبه هاي متفاوت معماري بومي شويم به واژه شناسي آن مي پردازيم:
معماري در اكثر اوقات به عنوان علم ساختمان معنا مي شود كه از كلمه لاتين Architectura گرفته شد. برگردان يوناني كلمه Arkhitekton كه از دوکلمه Archos به معناي مدير ، Tekton به معناي سازنده مشتق شده است، بنابراين تأكيد بيشتر را بر روي مدير سازنده محصول و ثمره طراحي و سازندگي مي گذاريم. و در تاريخ ثبت شده و دايرةالمعارف ها كلمه معماري به ساختارهايي يادواره اي و بناهاي مشهود و عيني اختصاص داده شده كه نمودار قدرت و ثروت هستندنظيرقصرها، معابد، كليساها، مراكز و مقرهاي دولتي، فرودگاهها و سالن ها اپرا.

معماری بومی ایران,معماری بومی چیست؟,معماری بومی,تحقیق در مورد معماری بومی,مقاله کامل در مورد معماری بومی,دانلود مقاله در مورد معماری بومی,معماری بومی در ایران,تاریخچه و گستره معماری بومی,بازشناخت تعریف معماری بومی,2 معماری بومی در گستره جهان,معماری بدون معمار در گذر زمان,معماری بومی در زمانه اکنون,2 معماری بومی در سرزمین ایران,فرآیند شکل گیری معماری بومی,گذری بر فرآیند شکل گیری معماری, طبیعت و محیط,: بازشناسي مولفه هاي انسانی در شکل گيري معماري بومي,
اغلب اين بناها توسط سازندگان بزرگ و يا جانشينان آنها، معماران حرفه اي، ساخته شده اند. آنهايي كه دولت مسئوليت يافتن راه حلي براي مشكلات طراحي و ساختماني را بر عهده آنان نهاده است، مستقيماً به عنوان مدير طرح و يا غير مستقيم به عنوان يك طراح سيستمي را براي برپا كردن بنا به كار برده اند. تمامي كارهاي صنعتي توسط تمامي اقشار مهندسين نيز همين پروسه طراحي مسئله و حل مشكل را داراست. با اين وجود اكثريت ساختمانها خانه مسكوني هستند و در بسياري از نقاط جهان هنوز توسط مالكان و محيطي كه منابع را در اختيارشان مي نهد و يا با متخصصان محلي و سازندگان و صنعتگران ساخته مي شوند يا به طور كلي با تمامي اين ناداني و مطالبات اندك، اين سازندگان تاكنون بناهاي بسياري براي محيط انساني ساخته اند اگر چه براي هيچ كدام از نقاط ضعف اين بناها و عملكرد ها مسئوليتي نداشتند. كار آنها موضوع اصلي اين پايان نامه مي باشد. تحقيقات متعددي در اروپا و آمريكا بر معماري مدرن و تاريخي انتشار يافته كه به طور عمده در ارتباط با سنت غرب و به ندرت در ارتباط با هنر و معماري شرقي است به غير از تعداد اندکي معماري ابتدايي ، بسياري از اين كارها به كارهاي فرمال و يادماني اختصاص دارد، كه توسط معماران مطرح غرب طراحي شده اند به اين ترتيب اكثر بناهاي جهان به طور سيستماتيك از اين فهرست حذف مي شوند. در نيتجه اصطلاح عمومي قابل توجهي براي اين ميراث غفلت شده وجود نداشته.

برای دانلود این مقاله به ادامه مطلب مراجعه نمائید……


اولين باري که نامي براي اين پديده معماري نهاده شد معماري «خودجوش» به ابداع جوزپه پاگانو بود.دکتر آدريانو آلپاگونوولو در تحليلي از اين نام اين چنين مي نويسد: « منظور از خودجوش، معني تصادفي بودن آن نيست، بلکه طبيعي بودن آن است، زيرا در عرصه اين عمليات هيچ چيز تصادفي نيست. به تصویر در هرگونه گزينش نهايت سختگيري به عمل مي آيد، اين برخواسته از ضرورت هاي معين است. ضرورتهايي که تنها حامل جنبه هاي مادي وعملکردي نيستند. »
در سال 1980 واژه معماري ابتدايي Primitive Architecture جهت تشخيص و تفكيك بين معماري ابتدايي و توسعه يافته مورد استفاده قرار گرفت. واژه ابتدايي صرفاً به بناهايي اشاره دارد که تاريخ نگاران و انسان شناس آن را ابتدايي مي شناسند و با صرف حدود معيني از تکنولوژي و فني بوجود مي آيد اگرچه آن بناها در مقابل بناهاي تمدن هاي ديگرابتدايي به نظر مي رسند اما با صرف حداکثر هوش و استعداد مردم آن روز و استفاده از منابع موجود در زمان و مکان خلق گشته اند و به اين معناست که معماري الزامات اساسي جامعه را باساده ترين فرم پاسخ مي دهد، ميتوان گفت که واژه ابتدايي به جامعه اي که در آن ساخت و ساز انجام مي گيرداطلاق مي شود نه به قابليتها و توان سازندگان بنا.
اصطلاح معماري بومي اين گونه از فرمها را به عنوان يک سيماي مشخص در يک محيط جغرافيايي قابل تعريف معرفي مي کند،برخي نويسندگان به معماري بومي، به عنوان معماري غيرفرمال كه توسط مهاجران و غير بوميان طراحي و ساخته مي شوند و نه افراد بومي اشاره مي كنند.
«معماري ناشناخته» ، نمايانگر نشانه هايي در مقابل معماري ساخته شده توسط افراد و معماران سرشناس است. گرچه در آمريكا اصطلاح «معماري مردمي » رايج است در جاي ديگر، صفاتي از جمله دهاتي و روستايي به طور وسيعي به كار برده ميشوند. گفت و گو از معماري فقير و روستايي نيز بر تعلقات منطقه اي خاص دلالت داردو عنوان معماري فقير نيز بر فرآورده هاي بي اندازه غني، از نظر ارزش انساني، برچسب دلسردکننده اي مي زند و تنها مي تواند گواهي بر وضعيت اقتصادي طبقه مواد آن باشد و در واقع گوياي درآمد سرانه است نه کيفيت کار واژه معماري فرودست نيز مستلزم موقعيت اجتماعي خاصي است که در آن گروهي فرمان برانند و گروهي ديگر فرمان ببرند- در ضمن نظر محدود کننده اي نيز به جامعه طبقاتي دارد. مي توان از معماري روستايي يا دهاتي نيزنام برد. ولي اين تعريف نيز به تنها بخشي از فعاليت هاي کشاورزي محدود مي شود. رايج ترين اصطلاح مورد استفاده « معماري سنتي » مي باشد. اين عبارت به طور وسيعي طيف گسترده اي از ساختمان هايي يا دواره اي و طراحي شده توسط معمار قابل استفاده است.در يک ديدگاه مشابه اصطلاح” معماري غير نهادينه شده “در برخي جوامع و مقالات دانشگاهي براي تعريف پديده مشابهي به کار رفته است.
در علم زبان، بومي ، معناولغت عاميانه در بوم شناختي است، اين لغت از ريشه لاتين Vernaculus مشتق مي شود.اگر آناليز زباني را وسيع تر نماييم وجه را از مشتقات زبان گرامر و ترکيب و يا حتي سبک کلمه بومي به معناي منطقه اي و ناحيه اي است. گستردگي چنان بناهاي سنتي و انواع آن به اندازه پهنه لغات و سنتهاي زباني است. اين اصطلاح اولين بار در سال 1839 در انگلستان استفاده شد بعدا متناوبا دنبال شدو در سال 1950 ميلادي کاربرد وسيع تري يافت.درپايان مي توان گفت که اصطلاح “معماري بومي “موضوع را به صورت کامل تعريف کرده به گونه اي که شامل پيچيدگي هاي اجتماعي و جريانهاي فرهنگي مي شود.

1)Primitive Architecture 5) Traditional Architecture
2)Indigenous Architecture 7) Vernacular
3) Anonymous Architecture 8) Popular
4) folk Architecture
Un institutionalized Architecture (6
واژه Anonymous:
واژه Spontaneous: اثر يا نوشته اي از مشخص که نام خود را بيان نکرده است.
واژه indigenous: به طور طبيعي به جايي تعلق داشتن، ملي (native)
واژه rural:
واژه Primitive: از يادر يک مرحله (اولين) پيشين.
1-2تعريف معماري بومي از منظر چيستي و مفهوم:
امروزه با هرکس درباره معماري بومي به گفتگو بنشينيم بي اختيار به ورق زدن دفتري مي پردازد که سخن ها وشکلهايي ازگذشته درآن آمده و منقوش اندو همه به معماري بومي – به هر بخش از هر سرزميني که تعلق داشته – به عنوان ميراثي از گذشته ها مي نگرند،وحتي اين شک را به خود راه نمي دهند که آنان نيز،همين امروز هم ،مي توانند زاينده معماري باشند حاوي آن رسته از زيبايي ها وجاذبه ها و ترنم ها که اين عنوان را به خاطر مي آورد.
معماري پيش از آنكه به دست برخي معماران چيره دست و مدبر، صاحب دانش هاي فني و عملي، هنرمند، انديشه پرداز و صاحب رأي به شكل غني شده درآيد امري بود روزمره، آفرينش متشابه و متراف با هر تظاهري ديگر كه انسانها، در تركيب بيش از دو چيز با يكديگر، تحقق مي بخشند.به ديگر سخن بايد چنين گفت كه ابتدا معماري عاميانه ، بومي، معماري سنتي و معماي بي تكليف، معماري بديهه ساز و …. زاده شده است و آنگاه معماري غني شده، معماري متكي بر قانونمندي هاي شكل ها و كاربردها، معماري تشريفاتي يا به عبارتي همه گير و جهاني« معماري كلاسيك» پا به عرصه وجود نهاد. (3)
گفتگو در باره معماري بومي، همانگونه كه اشاره شد سابقه چنداني ندارد، شايد بيش از نيم قرن نيست كه به صورت، نوشتاري در اين باب به محصولاتي قابل توجه دسترسي پيدا كرده و مي توانيم به اتكاي يافته هاي ديگران و آگاهي هايي كه در اين باره براي عموم فراهم آمد به تعريف پيچيدگي ها و مشخصه هاي آن بپردازيم.(1)
امروزه معماري بومي به عنوان ظرفي و ميراثي از گذشتگان تلقي مي شود، ميراث مردماني كه آموزش معماري نديده بودند و به آفرينش معماري مي پرداختند- از را ه بكار بردن عناصر معماري- ساختمان خاص برخي از شيوه هاي زندگي مردم را به عنوان برخي انديشه هاي رايج در فضاي زندگي جمعي در آثار خود متظاهر مي كردند كه آنان را به مكان يا به زيستگاهشان تعلق مي بخشيد و به توليد يگانگي ميان خود آنان يا به زيستگاهشان مي انجاميد(10)
انديشمندان و صاحبنظران در طول اعصار از ديدگاههاي مختلف به تعريف معماري بومي و مفهوم کاربردي آن پرداخته و به بيان ويژگي هاي اين گونه معماري مي پردازند.
پيترو بلوچي ( Pietro Belluschi)معمار ايتاليايي معماري بومي را اينگونه تعريف مي نمايد:”هنر بومي، هنري است که توسط مقدار کمي از افراد متخصص و با برنامه تدوين شده ساخته نشده است بلکه در ادامه فعاليت تمامي مردمان داراي تجربه (ميراث) پيشينه يکسان و در دامنه محدودي از تجربه توسط افراد عادي شکل گرفته است.” (7)
رودوفسکي در کتاب خودتحت عنوان «معماري بدون معمار» ذکر مي کند که درسها و نکته هاي فراواني است مي توان از معماري آموخت پيش از آنکه آن را تبديل به هنر حرفه اي و ويژه افراد متخصص گردانيم. وي معماران و خالقان اين آثار را هنرمندان ناشناس اين نمايش –سازندگان بي سواد- معرفي مي کند که در زمان و مکان ويژه استعداد قابل تحسيني را در انطباق ساختمان در طبيعت پيرامون از خود نشان داده اندو به جاي تلاش در جهت تسخير کردن و تحت سلطه در آوردن طبيعت، کاري که امروزه اغلب معماران انجام مي دهند، تنوع آب و هوايي را پاس داشتند، و توپوگرافي و عوارض زمين را به ياري طلبيدند. (7)
حسن فتحي معماري که آثارش در مصردر همنوايي معماري با سنت وفرهنگ مردم زبانزد است درکتاب “ساختمان سازي با مردم” بيان مي دارد که” هر ملتي که معماري خاص خود را بنيان نهاده است. خطوط و فرمهاي دلخواه خويش را که به سان زبان، عادات و رسوم محلي اش ويژگي خاص دارد نمايان کرده است.وي همچنين ضمن تاکيد بر انطباق ووابستگي فرم به فرهنگ به ويژگي هاي بستري که فرم درآن جاري مي شود اشاره مي کند ” تا پيش از فروپاشي مرزهاي فرهنگي که در قرن نوزدهم اتفاق افتاد، فرم ها و عناصر ويژه معماري بومي در تمامي جهان ديده مي شود ساختمان هاي هر ناحيه، ميوه شگفت انگيز وحدت ميمون تصور مردم با خواسته هاي محيط بود. “(9)
همان طور که از اين تعاريف بر مي آيد تلاش آدمي در رفع ناهنجاريهاي محيط به ابداعات عديده و دخل و تصرف در محيط زيست انجاميد، معماري را نيز مي توان متكي به تبلور اين فعل و انفعالات بر پايه هاي معماري بومي و علوم و فرهنگ سرزمين هاي مختلف دانست پس مي توان معماري بومي راهمواركردن طبيعت براي پاسخگويي به نيازهاي مكاني دانست كه با انتخاب و استفاده از مقررات هر سرزمين پديد آمده است.(5)
آلپاگونولو«برنوزوي» ناقدبزرگ جهاني را به ميدان بحث كشانيد تا بتواند ابراز داردكه « معماري بومي به تعهد براي مدنيت مي پيوندد» در حقيقت امر، جوياي آن است كه به نقش معماري در طول زندگي آدمياني كه« دگر» مي شوند مدام اشاره كند و بستر زماني- مكاني اين دگر شدن را مدام بنماياند،از ديدگاه وي مي توان معماري بومي را چنين توصيف کرد: جايي كه اشياء و احساس ها، لحظه ها و دريافت هاي آدمي از عالم هستي مدام دگر مي شوند. اما آدمي زاد باتدوين و بناي ظرفي- بنام معماري بومي- براي آّنها خواستار ماندگاري و ماندگاري نسبي آنچه گذرا است و پذيراي دگرگوني نمي شود.(3)
پاگانوخود در تعريف معماري بومي اينگونه بيان مي دارد كه معماري بومي با زدودن حشو و زوايد و چشم پوشي از آنچه كه بي فايده و آكادميك است چگونگي فايق آمدن بر زمان را مي آموزد وي همچنين بيان مي دارد كه« اين معماري بر ارزش مطلق فضايي كه از ابتدايي ترين اشكال هندسي پديد مي آيد، بر تركيب بندي آزاد و اغلب بدون تقارن نيروي متجلي ديوار ضخيم رعايت چشم انداز و منظره هاي پيرامون تأكيد دارد. به اين دليل است كه معماران امروز، سازندگان بي نام و نشان اين منازل بدون افاده روستايي را سرمشق تركيب بندي و غناي شاعرانه كارهاي خود را قرار مي دهند. از اين الگوها مي توان درسهاي ارزنده براي آموختن زيبايي شناسي فراگرفت. فن و صنعت تغيير يافته، شرايط زندگي در تغييرات بكوشيم همپاي اين تغييرات گام برداريم و با نهايت وضوح و بدون ابتالائات تاريخي و نفوذ سبك، آنان را ياري دهيم و عليه عظمت طلبي هاي بيجا به پا خيزيم. ارزش ديوار و مقام ساختمان را بجا آوريم و از معماري روستايي قانونمندي زيبايي آن را، كه همانا ارزش اخلاقي آن است، يعني زيبايي الهي سادگي را فرا بگيريم. (4)
درنهايت مي توان به تعريف دكتر فلامكي از معماري بومي اشاره داشت:وي معماري بومي را اين چنين تعريف مي كند:« معماري بومي، يعني مجموعه واحدهاي معماري- شهري كه در سرزمين گرد هم آمده اند و با هماهنگي هايي كه در زمينه شكل، در زمينه حجم گذاري يا « پلان ولونومتريک » در زمينه كاربردي، در زمينه رنگ آميزي و آهنگ سطوح پر و خالي و همچنين در زمينه مصالح و نظام هاي ساختماني در آنها پديدار است، سري اصلي واساسي را در بر دارد به هماهنگي مبتني بر تفاوت، تشخيص مبتني بر ضابطه ها و رسوم و سليقه هاي زاده از فرهنگ محيطي، يگانگي زاده از احترام متقابل يا برخوردار از رفتارهاي محيطي مبتني بر آزادي هاي مشروط از قراردادها اجتماعي ضمني- قراردادهاي نانوشته ولي زنده.» (11)
(1) فلامكي- محمد منصوري- معماري بومي، فضايي ناشناخته. چاپ دوم 1384- صفحه 10
(2) فلامکي معماري بومي صفحه 75
(3) فلامکي معماري بومي
(4) آلپاگونولو…………………… صفحه 36
(5) مهريار – محمد صفحه 54
(6) مهريار – محمد صفحه 54
(7) ترجمه از کتاب Architecture without Architect برنارد روروفسکي
(8) فلامکي صفحه 76
(9) فتحي-حسن- ساختمان سازي با مردم صفحه 59
(10) فلامكي- محمد منصور- معماري بومي، فضايي ناشناخته. چاپ دوم 1384- صفحه 12
(11) فلامكي- محمد منصور- معماري بومي، فضايي ناشناخته. چاپ دوم 1384- صفحه 17
1-1-2ويژگي هاي معماري بومي:
يکي از راههاي شناخت معماري بومي ،شناخت به شيوه تجربي است .اين شيوه مبتني بر بياني است معمارانه که مشروط و منضبط از آنچه ملموس و قابل اندازه گيري واندازه گذاري است ،بياني که چيزي جز کاربرد کالبدي به شيوه اي خاص وبراي گرفتن نکته و مطلبي خاص نيست، منظر معمارانه به ما کمک خواهد کرد تا از جهان خارج به جهان دروني هرکسي که بنايي را برافراشته است راه يابيم.
دکتر منصور فلامکي سه ديدگاه جدانشدني رابراي درک شناخت تجربي مورد بررسي قرارداده که در زير به آنها مي پردازيم:
اول- هر معمار يا هرشخصي که پيکره ساختماني را فارغ ازدستورها و نمونه هاي طرح و اجراي از پيش تعيين و تدوين شده برپا مي دارد و بنايي را هماهنگ با بناهاي موجود ودر ميان آنها يا در کنار آنها جاي ميدهد،به شرط آزادبودن در انديشه و آزاد بودن در اعمال سليقه خويش ،در ترکيبها،در اندازه گذاري ها ،در انتخاب رنگها و مصالح و ابداع شکلهايي که نه تازه بلکه يک متغير يا”واريان”از شکل هاي موجوداند ،ازآزادي هايي برخوردارند که به وي امکان بيان نکته يا مطلبي ويژه را مي دهند.
از اين ديدگاه وفارغ از تاثير پذيري هاي مستقيم و منفعل ازمحيط(اجتماعي،فرهنگي،اقتصادي،طبيعي)مي توان به کندوکاومحصولات معماري پرداخت وجوياي سر و رازي شد که هرمعمار،همانند هرشاعر و هرنقاش وموسيقيدان ،به مناسبت توليدي که به عهده گرفته مي آفريند.
دوم- هر معمار يا هرشخصي که پيکره ساختماني را فارغ ازدستورها و نمونه هاي طرح و اجراي از پيش تعيين و تدوين شده برپا مي دارد و بنايي را هماهنگ با بناهاي موجود ودر ميان آنها يا در کنار آنها جاي ميدهد،به رغم آزادگي وآزادهايي که در تدوين شکل مفهوم بنا تواندداشت،به محيط فرهنگي جامع يا فراگيري که درآن مي زيد بي توجه نخواهد بود؛واز آن،چه به نحوي مستقيم وچه به طريقي با واسطه ،تاثير مي پذيرد .در واقع اين در نفس معماري بومي است که دوگونه پيوند اساسي را محترم بدارد:پيوند با محيط فرهنگي ،يا باسلسله ارزش هاي فرهنگي ،با سلسله رفتارهاي فرهنگي و با سلسله قوانين ضمني که درآن جاري اند-ازيکسو؛وازسوي ديگر پيوند با محيط طبيعي ،يا با مجموعه داده هاي که ٰسرزمينٰ بنا به انسان عرضه مي دارد:داده هايي که هم ابزار فکري اند وهم ابزار کاربردي ؛هم رنگ و اندازه و تناسب اند وهم مصالح و اجزاء و عناصر ساختماني.
سوم- هر معمار يا هرشخصي که پيکره ساختماني را فارغ ازدستورها و نمونه هاي طرح و اجراي از پيش تعيين و تدوين شده برپا مي دارد و بنايي را هماهنگ با بناهاي موجود ودر ميان آنها يا در کنار آنها جاي مي دهد،به رغم آزادگي وآزادهايي که در تدوين شکل مفهوم بنا تواندداشت،به محيط کم وبيش خشني که از مجموعه روابط اقتصادي –اداري-توليدي ساخته و پرداخته شده و حاوي فرهنگ خاص خود نيز هست ،بي توجه نمي ماند .به ميل يا با اکراه ،براساس مصلحت انديشي وصرفه جويي يا براساس الزامهايي که زاده قوانين و مقررات ساختماني حاکم بر محيط اند ،معمار يا شخص برپا کننده يک پيکر ساختماني ،درجايي که ما معماري اش را “بومي” مي ناميم ،داده هايي که بيشتر از ابزار کالبدي اند تا فکري،درتدوين و اجراي محصولي که آفرينشش را به عهده گرفته مداخله مي دهد.
به نظر مي رسد اين سه ديدگاه که جدا از يکديگر نيستند، مگر در طول پژوهش هاي تحليلي ، بتوانند به سلسله برداشتهايي راه دهند که شناخت معماري بومي را،تا اندازه قابل توجهي ،به دوراز تفسيرهاي فردي-ذهني نگه مي دارند.
اما همانطور که هر پديده داراي ويژگي هايي مي باشد ،معماري بومي نيز داراي خصوصيات مهمي است:آدریانو آلپاگونولو بیان می دارد که « بين معماري بومي و نحوه گويش هاي محلي که وجه تميز هرگروه و جمعيت انساني است، خويشاوندي بسياري وجود دارد قطعا يکي از خصيصه هاي اصلي معماري بومي تبلور شخصيت فرد تا حد غايت آن است. در اينجا اشاره به گويش هاي محلي که معرف گروه و جامعه انساني خاصي مي باشند خالي از فايده نيست،”وی همچنین دو خصوصيت ديگر معماري بومي را نداشتن تاريخ توليد و بي نام و نشان بودن آن ذکرمی کند.که
خصوصيت نخست ناشناس بودن سازندگان آن (هر چند دانستن نام سازنده ،براي درک ارزش اثر کافي نيست )و خصوصيت ديگر بي نيازي به داشتن تاريخ تولد اثرات که دانستن آن غالباً موجب گمراهي و توهم مي شود.
در معماري خواص غالباً اين گرايش وجود دارد که آثار معماري را بر حسب تاريخ و سبک هنري آن طبقه بندي مي کنند. در حالي که دانستن آن که چرا اثر هنري بوجود مي آيد مهمتر از دانستن تاريخ تولد آن است. توجه بيش از اندازه به زمان ايجاد شدن در معماري بومي، نه تنها محدوديت آور بلکه موجب گمراهي نيز مي باشد.
در معماري بومي همانند هنرتوده فرآورده هاي هنري يا هنرنمايي ها حسب حال مردم کوچه و بازار و کم سواداست که متمايل به محوشدن در جمع مي باشند. در عرصه توليداين فرآورده هاي هنري، شاخصه هاي واقع گرايي و حقيقت گرايي،که دو خصيصه بارز هنرهای بومي است، همچنان پا بر جا به نظر مي رسد.
هر ساختماني به عنوان يک عنصر درحوزه اي به عنوان محيط وجود دارد، چه در دل يک جنگل و چه در ميان يک تپه قرار گرفته باشد وچه بر روي شيبي از يک کوه روان باشد و چه از دل کويري سربرآورد.
شرايطي را که ظرفيتهاي محيطي بر يک بنا القا مي کنند جمعيت و شيوه مواجه شايسته را با فرهنگ مردميان اعلام خواهند کرد. در عوض اين گونه اطلاعات محيطي همه به آنچه در معماري بومي استفاده از مصالح بوم آورد خوانده مي شود قابل قياس است.براي همراستا نمودن ساختمان با شرايط آب و هوايي ساختمان بومي موظف است با شرايط آب و هوايي همخواني داشته و با در نظر داشتن شرايط ميکرو کيميا آسايش فيزيکي انسان را فراهم آورد.
از طريق مشخص کردن خصوصيات نقاط مختلف هر سايت وهمراستاکردن کاربري انتخابي هر نقطه از بنا با خواص هر خطه از سايت وهمچنین همراستاکردن مصالح بکاررفته در بنا با شرايط آب و هوايي و بهره برداري حداکثر از آن در راستاي ايجاد شرايط بهينه براي کاربران شايد ساختمان بومي در هر گوشه از دنيا پاسخي به مشکلاتي نظير مشکلات سازه باشد که اين راه حل در گوشه ديگري از دنيا قابل استفاده باشد.
اين خصوصيت عمده معماران بومي است که هر سنتي به شرايط اجتماعي، اقتصادي خود وابسته است، از اين مورد در سازمان دهي راه حل هاي رفع نيازهاي هر خطه بهره برده شده است. فرقي نمي کند منطقه، روستا يا شهر باشد هر چه اندازه مقياس يک محدوده بزرگتر باشد راه حلها کلي تر و فراگيرتر خواهد بود. قوانين شهروندي و ساير حقوق و ستنها مي تواند بر روي طريقه رشد هر ناحيه اثر گذارد در بسياري از فرهنگها، تدارک فضايي جهت کار، خواب، يا تهيه غذا لازم است اين يک امر کلي و آنچه که متفاوت است طريقه برخورد پاسخگويي به اين فضاست. سازندگان بومي معمولاً از ميان جوامعي برمي خيزند که اصول را رعايت مي کنند و داراي معماري خود ساخته اي هستند( خودسازنده بناها ي خودشان مي باشند) و پروسه و جريان اين گونه معماري از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته و مي يابد. در برخي جوامع صنعتگران حرفه اي ترين و داراي روش کار مشخص و معيني هستند. در برخي ديگر سيستم و يا قوانين هندسي مي تواند جهت دهنده و مبناي اصلي جهت خلق زيستگاهها و فضاها باشد. معماري بومي به طور کلي در برگيرنده شرايط و ويژگي هاي هر محيط است و در شرايطي ممکن است سمبلي ويژه از يک فرم، يک باور يا عقيده نفوذ کرده درآن ناحيه باشد. بنابراين حتي کوچکترين و ساده ترين خانه مي تواند بيانگر و منتصویر کننده دنياي معنوي و عقيدتي سازندگان آن باشد. واضح است که پهنه فرم هاي ساخت و ساز ، تنوع استفاده کنندگان، لايه هاي معنايي و مفهومي فرهنگ همه و همه بر سازمان دهي معماري بومي تأثير گذارند. بنابراين براي دستيابي به کوچکترين تعريف در معماري بومي مي بايد در متن اصلي به دنبال جواب بود، معماري بومي به دنبال آن است که به جاي تزئينات و گزافه گويي و مبالغه، به دنبال کيفيت و سادگي در تعريف باشد و از آنها در پروسه اي ( مرحله اي) جداگانه بهره برد.
به طور خلاصه مي توان موارد زير را به عنوان راه حلهاي مورداستفاده ذکرکرد:
– معماري بومي شامل تمامي خانه ها و فضاها و ساختمانهايي است که براي انسانها ساخته مي شود.
– اين ساختمانها که يا توسط مالکان ساخته و يا توسط جامعه احداث مي شوند به زمينه هاي محيطي و منابع در دسترس وابسته اند و از تمام تکنولوژي هاي سنتي بهره مي برند.
– تمامي فرمهاي معماري بومي براي رفع نيازهاي مشخص، کيفيت هاي زيستي معين، اقتصاد و روش هاي زندگي فرهنگهايي که آنها را ايجاد کرده، ساخته شده اند.

می توان این گونه بیان کرد که سازه هاي بومي در رويارويي صريح ساکنان با وضعيت اقليمي به وجود مي آيند و مي توان سادگي اين رابطه را به همراه پيام هاي مستحيل از فرهنگ عمومي دو اصل قرابت و آشنايي با سازه هاي بومي که تاکنون براي اولين بار ديده مي شوند به شمار مي آورد. فرهنگ امروزين ما نتيجه برخورد انسان با طبيعت طي وقوع حوادث متعدد در طول تاريخ است. هر حادثه اي در گوشه از فرهنگ روز تاثير مي گذارد که پس نظر در آن، در صور مختلف، صيقل يافته و به صورت زبان، شعر، مثل، طنز، ضرب المثل در ادبيات، و رنگ و خط و نقاشي، اشکال، مجسمه و معماري، اختراعات و علوم و بالاخره ساخت گوشه هاي فضاي زيست و همچنين پيوند و رابطه هاي اين عوامل و پوشش آنها با يکديگر، عناصر مختلف فرهنگي را تشکيل مي دهند به طوري که تفکيک و مرز بندي تاثيرات هر عنصر بر عناصر ديگر ناممکن مي نمايد. به همين لحاظ بر شمردن ويژگي هاي اصيل آثار معماري، بدون در نظر گرفتن وضع جغرافيايي تاريخي هر اقليم و ابعاد و مشخصات فرهنگي علمي ساکنان آن، مشکل به نظر مي رسد.
به نظر مي رسد که رابطه ميان محيط زيست ومحيط طبيعي انسان کليد اصلي درک معماري بومي محسوب مي شود.
آنچه جليو کارمو آرگان آن را «ابتکار عمل» مي نامد وجه تمايز اساسي هنر بومي به نظر مي رسد، زيرا مي کوشد آن آزادي عمل و خلاقيتي را که در ساير زمينه از دست داده است در زمينه زيبايي شناسي، اگر بتوان آن را چنين ناميده بار ديگر بدست آورد.
در پايان بايد اين نكته يا اين اصل را مورد تأکيد قرار داد كه معماري سنتي يا معماري بومي مي تواند به درجه اي از كمال برسد كه كليه زيبايي هاي ظاهري و باطني را درخود جمع آورد: مي تواند پا به پاي موسيقي، از آهنگ و از ترتيب و رنگ آميزي در ترسيم و در جايگزين اجزا، در چارچوب شكلي و در حركت برخوردار باشد. مي تواند دلپذيرترين شيوه هاي تناسب را در تقسيم بندي سطح ها و حجم ها دارا گردد. مي تواند نحوه استفاده کردن از نور را در فضاهاي داخل چنان اندازه گيري کند و با چنان نظمي رنگهاي گوناگون را به ديدارکنندگان از بناعرضه نمايد که متعالي ترين احساس هاراياهرشکل ديگرازواکنش را- درآنان برانگيزد.
معماري بومي که به دور از تخصص ها، تحقق مي يابد جوابگويي به نيازهاي يک جامعه را در ارتباط با عوامل طبيعي و يا خواسته هاي معنوي انسان ها عهده دار است، زيرا مشارکت آنان در تدبير و در اجرا زاده مي شود و از زندگي روزمره آنان الهام مي گيرد و به دور از خودنمايي و بدون آرايي استقرار مي يابد و از اين روي است که معماري بومي، بدون دارابودن سيکل، به دور از فرم و «مدل» خاص، خصيصه بديهه ساز بودن را حفظ کرده است.

 

 

1-2 همساني و مشابهت محتوايي و تعريفي معماري بومي با تعاريف مشابه ديگر
ساختن بنا را نمي توان باساختن فضاي معماري تطابق داددر اين باره اشاره به دو موضوع مي توان مفيد واقع گردد. اول اينکه عمل ساختن بنا (سواي مواردي خاص در عصر ما وسواي اکثر معماري هاي بومي) پس از اتخاذ تصميم روي شکل کلي و مصالح بنا و يا پس از تدوين طرح، چه در ذهن معمار (بي نقشه) و چه برروي کاغذ صورت مي گيرد. ساختن و معماري کردن در نحوه کاربرد کنوني و رايج – دو امر متفاوت ولي مترادف را معني مي کنند. موضوع دوم آن است که لحظه بوجود آمدن انديشه، تصويرها، تجسم فضايي و ايجاد روابط و شرايط شالوده ايي – فضايي براي يک بنا معمولا با لحظه انديشيدن و انتخاب مصالح و منظومه ساختماني تطابق ندارد مگر آنکه درخواست کننده يا صاحب بنا از پيش در اين زمينه خواسته ها يا دستورهايي را تعيين کرده باشد و يا معمار خود پاي بند مصالح و روشهاي ساختماني خاص باشد و طراحي و اجراي طرح برايش به منزله آزمايش ديگر در تداوم و تکامل تجربه عادي محسوب گردد.
در پي توجه به نکات فوق و به صورتي اجمالي مي توان واحدهاي معماري-شهري متداول شهرها را در رده هاي زير قرار داد:
الف) بناهائيکه بر مبناي تجارب زيستي روزمره و بي جستجوهاي فني، با ابداعهاي مبتني بر آگاهي از امکانات فني- ساختماني محيط بناشده است.
ب) بناهائيکه با يا بي بهره گيري مستقيم ولي در هر حال با استفاده غير مستقيم و الهامهاي منتصویر نشده-و اظهار نشده- از بناهاي با طرح في البداهه رده اول طرح ريزي و ساخته مي شونددر اين بناها جستجوهاي فني و تدوين شيوه ها و سبکهاي ساختماني، عنصر تميز دهنده است و هر يک از واحدهاي معماري- شهري متعلق به اين دسته، نام يک مولف را به همراه دارد- اين دسته از بناها، به دليل آنکه در زمان احداث، نمادي از قدرت نمايي مباني، مهارت طراحي و يا هر دو به شمار مي روند، اکثر مورد توجه قرار مي گيرند.
ج) بناهائيکه احداثشان متکي بر دستورالعملهاي پيش ساخته و برنامه يي از نيازهاي قابل لمس است و در رابطه با شرايط بازرگاني بازار و ويژگي هاي کمي عرضه و تقاضا، ساخته مي شود. (2)
رده اول واحدهاي معماري –شهري يا معماري بومي يا خالصترين و بارزترين معرف فرهنگهاي معماري محلي انطباق مي يابد – بناهاي متعلق به رده دوم را ما امروز به نام «منومان» يا به نام تاريخي – باستاني مي شناسيم و اغلب بي تعمق وبي جستجوي کامل درباره ويژگي هاي شکلي و فرهنگيشان آنها را مورد ستايش و تقليد قرار مي دهيم، وزير پوشش بناهاي رده سوم، زندگي روزمره را مي گذرانيم و مشروط شده آن هستيم.
بناهاي رده اول را محصولات معماري خالص، بناهاي رده دوم را نمادي از تلاشهاي فني- هنري «اليت» شهرها و معماري به اصطلاح «پيشرو» و بناهاي رده سوم را محصولاتي بيشتر بازرگاني و بيشتر مشروط از مصالح و شيوه هاي ساختماني مي دانيم. اين شيوه هاي ساختماني متداولتر، ارزانتر و همراه با ادعاي قابل انطباق بودن با روحيه همه شهروندان شکل مي گيرد و در صورت اثبات اينکه شهروندان خود داراي يک سلسله نياز – سليقه فردي نيستند، مي تواند نمايانگر فرهنگ واقعي مردمان باشد.
نقش مصالح، عناصر و شيوه هاي ساختماني در تدوين و ترکيب فضاي معماري، از رده اول تا سوم، به ترتيب حساس تر و مشروط کننده تر خواهد بود.

 

دکتر فلامکی در يك تقسيم بندي اينگونه بيان می كند كه : برخي از بناها زيرپوشش يا زير عنوان معماري بزرگ قرار مي گيرند و بعضي ديگر زير عنوان معماري بومي، عاميانه، سنتي و بديهه ساز. ((4) فلامکي صفحه 76)
مي توان در زمان واحد از هنر پايه( مردمي) و هنر برگزيدگان نام برد كه معيارهاي سنجش زمان هر يك داراي دو دوام متفاوت است. هنر برگزيدگان داراي سبك هنري مي باشد و به طور سنتي در همه كتابهاي تاريخ هنر و معماري تعليم و تدريس شده است. در حالي كه هنر به اصطلاح خرد نه تنها از مطالعات منظم و پيوسته محروم است بلكه كوچكترين اشاره اي هم به آن نرفته است. تفاوت ديگري هم بين هنر بومي و هنر توده وجود دارد كه در اينجا بايد مورد دقت قرار گيرد:« منظور از هنر توده فرآورده هاي هنري يا هنرنمايي هاي حسب حال مردم كوچه و بازار و كم سواد است كه متمايل به محو شدن در جمع مي باشند. درهنر بومي سازندگان و مصرف كنندگان قابل تفكيك نيستند و مرز بين آنان همواره در سيلان است. در هنر توده ها به عكس با مردمي سرو كار داريم كه از خلاقيت بي بهره اند ودر برابر محصول تجاري، كه خود را دقيقاً با تقاضا وفق مي دهد، آماده رفتاري انفصالي اند….)(2) ( آلپاگونولو صفحه 38و39)

(2) فلامکي-محمودمنصور-باز زنده سازي شهرها و بناهاي تاريخي- چاپ 13.صفحه48-49
(1) فلامکي – محمد منصور- باززنده سازي شهرها و بناهاي تاريخي – انتشارات دانشگاه تهران. چاپ سوم. 1374. صفحه 18
واژه پناهگاه بيشتر جهت تأكيد بر معناي بالقوه بناها به كار مي رود، اما معناي دقيق و كاربرد آن براي خيلي از بناها ناكارآمد است.

 

معماري بومي در گذر زمان:
معماری فقط نوعی فعالیت، رویداد یا مجموعه یی از دست سازها نیست. حتی هنر صرف هم نیست. معماری برای تمامی امور انسانی بنیادی و اساسی ست و از همان آغاز تمدن ایجاد شده است؛ چرا که بدون آن امکان به وجود آمدن تمدن یا فرهنگی وجود نمی داشت، معماری، اجتناب ناپذیر، جهانی، بی پایان و مستمر است. معماری همچنین [نیازی] ابتدایی است.
دامنه ی معماری از بدوی ترین شکل سکونت در غارها تا پیچیده ترین نوع ساختمان ها را دربر می گیرد. با این همه، در هر مقیاس و پیچیدگی که باشد، منظور و معنای اصلی آن « پناهگاه» است. (سرشت معماری)
اولين برخورد انسان با طبيعت را ،براي مأوي گرفتن ،مي توان انتخاب آگاهانه يا نيمه آگاهانه اي دانست که درگوشه و کنارهاي مطبوع طبيعت براي رفع نيازهاي روزمره ،گزينش محلي امن براي خوابيدن ،توالد،پناه گرفتن ومحلي براي ارتزاق انجام گرفته است،بديهي است که وجود آب بايد انگيزه اصلي انتخاب محل ارتزاق بوده باشد وبه طريق اولي محل استراحت را نيز در حول وحوش منابع آب آشاميدني بايد جستجو کرد.
رابطه بين دو اصل پناهگاه و منابع غذايي را ضمن داشتن عوامل جوي ،روز وشب،فصول سال ،سرما و گرما ،ميزان رطوبت ونزولات آسماني مي توان محوراصلي تحرکات انسان و اقدامات بعدي او در نظر گرفت.(53)
بنابراین، آغاز معماری را می توان از زمان تامین پناهگاه به حساب آورد. پناهگاه نه برای عده یی معدود، که برای همه. و ابتدایی ترین شکل آن خانه های اولیه است؛ اقامتگاه هایی برای انسان معمولی، یعنی برای همه و در همه جای دنیا. سرشت معماری، هنگامی به بهترین شکل درک می شود که مطالعه ی آن را به دست سازهای متداولی شروع کنیم که بر اثر نیاز ساخته شد؛ و به دست آوردهایی بپردازیم که « انتخاب» و « تخیل» خلق گردید.
تا آنجایی که می دانیم، از آغاز، برای ایجاد این پناهگاه های اولیه، تنها دو راه وجود داشته است: یا آن که اسکلت، یا چهارچوبی ساخته می شده و روی آن را با پوست می پوشانده اند، یا آن که با قرار دادن قطعه های خاک یا تکه های سنگ بر روی هم دیوار می ساخته اند.
سازه ی اسکلت و پوست در بسیاری از مناطق دنیا رواج یافت. زیرا این سازه به وضوح ایده یی معقول می نمود. بهترین نمونه ی شناخته شده ی این نوع سازه، خانه های مخروطی شکل سرخپوستان شمال آمریکاست. خانه هایی مخروطی شکل که تیرک های آن به هم تکیه دارد و در انتها، در حالی که قسمت هایی از آن [ تیرک] بیرون زده، به هم بسته شده است.دور تا دور این اسکلت یا پوست جانوران پوشانده شده است. این ساختار ساده، هنگامی که مهاجران اروپایی در شمال آمریکا با سرخپوستان بومی روبرو شدند، بسیار معروف شد. اما این، تنها نوع نمونه ی موجود نبود. چادرهای پوستی اسکاندیناوی ها، خانه های ساخته شده از چوب، رس، نی، و یا چوب و کاغذ ژاپنی ها، سازه های دیگری بودند. [البته] گسترش سازه های اخیر به اندازه ی نوع ابتدایی اول [ یعنی همان خانه های سرخپوستی] نبود؛ اما این سازه، پیش درآمد سازه های اسکلت بندی شده ی شیشه و آهن قرن نوزدهم و سازه های فولاد و شیشه ی امروزی بود. همچنان که اکنون نیز این ها منادی سازه هایی فضایی با استفاده از مصالح مصنوعی اند.
نوع ابتدایی دیگر از پناهگاه ها بسیار متداول تر بود. تقریباً در همه جای دنیا، مردم [ خانه هایشان را ] با جفت و جور کردن تکه های جامد- گل یا رس خشک، آجر یا سنگ- ساخته اند. سازه های اولیه تنها با قرار دادن یک تکه روی تکه ی دیگر ایجاد می گردید. این مسائل در مناطق مختلف دنیا، راه حل های مختلفی داشت: شکل دادن گوشه ها، ایجاد روزنه هایی برای ورود و خروج افراد، و یا برای ورود نور و خروج دود. مشکل آخر چگونگی اتمام سقف خانه بود. سقف شیبدار باشد یا صاف؟ مصالح تقریبا ً هر چیزی میتوانست باشد: گاهی آجر ساخته شده از گل رس همراه با کاه و کلش برای چسبنده تر و بادوام تر کردن آن، آجرهای کوره پز و یا حتا یخ، مانند خانه های اسکیموها در مناطق قطبی. اما از این مصالح، انطباق پذیرتر، دائمی تر و پاسخ دهنده تر از همه، سنگ بود. از سنگ تقریباً در همه جای دنیا برای ساخت معماری از هر نوعش بهره برداری می شده است.[ماده یی] متواضع و بزرگ.
در اینجا باید به خانه های اولیه نگاهی بیندازیم.[ در این خانه ها] اهمیت اساسی، شیوه ی در کنار هم قرار گرفتن فضاهای مورد نیاز برای زندگی بود. به مجردی که انسان دیدش نسبت به خانه- به صورت واحدی مجزا- گسترده تر شد، دو راه برای در کنار هم قرار گرفتن اتاق ها پیش رو داشت. اولین راه، خانه یی چند بخشی بود. یعنی خانه یی متشکل از چند واحد جدا، هر یک دارای یک سقف مجزا، که این مجموعه یا به هم چسبیده بود یا از هم جدا.
«ترولو» در « آلبروبلو» ( Alberobello) جنوب ایتالیا بهترین نمونه ی زنده از این نوع است. این اتاق های تاق قوسی سنگی، ممکن است به صورت دوتایی، سه تایی یا چهارتایی وجود داشته باشد که سرانجام مجموعه یی دقیق و تماشایی را به دست می دهد. سیستم تجمع چادرهای عرب های بادیه نشین نیز مشابه همین حالت است. این حالت بویژه در « اسکارا برا» ( Skara Brae) در « ارکنی» ( Orkney) تماشایی ست. در سال 1850 طوفان بسیار شدیدی، اثر طوفان دیگری را در سه هزار سال پیش خنثی کرد و دهکده یی مربوط به عصر حجر، با خانه های سنگی که توسط دالان هایی به همه ارتباط داشت، سر از خاک برآورد. پیشکردگی دیوار این خانه ها به طرف داخل بود؛ طوری که در انتها روزنه ی خروج دود را تشکیل می داده است. این روزنه ها احتمالاً با خار و خاشاک پوشانده می شده است. این خانه ها دارای اجاق های سنگی، تخت خواب های سنگی و حتا اشکاف سنگی بود.
دومین راه، یا انتخاب، آن بود که مردم می توانستند یک خانه ی جمع و جور بسازند و تمام اتاق های زیر یک سقف باشد.
این معماری بنیادی همان چیزی بود که در قرن نوزدهم، [به عنوان] معماری محلی ( Vernacular architecture) گروه بندی شد.

از سوی دیگربايد اين واقعيت اساسي را در نظرگرفت که دلبستگي وبذل توجه نسبت به هنربومي و به طورکلي زندگي روستايي تازگي ندارد.درحقيقت اين نوع دلبستگي هرچند به تغييرفرهنگي واحساساتي آن ،اززمانهاي بسيار قديم نسبت به زندگي روستايي همواره وجود داشته است.
يادآوري اين نکته خالي ازفايده نيست که زندگي کشاورزي در رم باستان ،اگرنه براي همگان حداقل براي پاره اي ازفضلا داراي جاذبه خاصي بوده و به عنوان نمونه مي توان از سيسرون نقل قول کردکه ميگويد:”هيچ چيزبهتر از کشاورزي نيست.”يا “هيچ چيز به اندازه کشاورزي شايسته انسان آزاد نيست.”
اين دلبستگي به زندگي روستايي که از رم باستان آغاز شده پيوسته در همه ادوار بازگشت فرهنگي به چشم مي خورد وداراي منظور خاصي است.از دوران رنسانس و انسان گرايي گفتگو مي کنيم که در آن اشارات دقيقي به اين بازگشت به سادگي ،به دامن دشت و صحرا به عنوان مکان مناسبي براي انديشدن يافت مي شود. (28)
پديده ويلاهاي دوره رنسانس (که تا قرن ها ي هفدهم و هجدهم ادامه دارد)خط سرخ مشترکي را تشکيل مي دهند که مي تواند در پهندشت روستاها مکان زندگي انسان آزاده را يعني انساني را که به گفته سيسرون ،مانند انسانهاي شهري ،تنها در غم و دلشوره هاي صرفأ مادي و تنازع بقا نيست جستجو کند و آن را بيابد.(30)
دلبستگي و گرايش به سوي معماري بومي درفاصله بين قرنهاي هجده و نوزده ،همزمان با دگرگوني هاي اساسي در جهان کارواقتصاد ،به شيوه خاصي تظاهر مي کند.اين بزنگاه انقلابات اجتماعي-اقتصادي در نظام جوامع وپيامدهاي فرهنگي متعاقب آن را مامعمولأ با تولد تکنولوژي وهنر يکي مي دانيم.(30)
این سنتهاي بومي به طور گسترده اي تغيير مي يابندگاهي اوقات قبيله اي- محلي ودر برخي اوقات منطقه اي و گاهي متمرکز بر روي منابع يا مذاهب؛ سنتها قادرند از مرز کشورها عبور کرده مانند زبان گسترده شوند و فقط در لهجه تفاوت يابند.
تفاوتي ميان معماري رسمي، طراحي شده توسط معمار،و معماري بومي وجود دارد و ميان اين دو و آنچه ما معماري مردمي مي ناميم. در اواخر قرن 19 رشد سريع حومه شهرها، سبب خلق نظريات متعددي شده و چهره شهرها را بسيار متفاوت ساخت، معماري مردمي در چنين جوي و با جانب داري مغازه ها و فروشگاهها، وسايل جمعي، فضاهاي تفريحي و دستاوردهاي اقتصادي و سياسي مربوط به غذا و حمل و نقل رشد نمود و گسترش يافت.
بيشتر نويسندگان ، قرن بيستم را قرن بومي گرايي مي خوانند، مخصوصاً در آمريکا؛
اين مسأله دنياي حال نيست که ميان معماري مردمي و معماري بومي پل بزنند. بعد از جنگ جهاني دوم، در کشورهاي در حال توسعه رشد زيادي در شهرها و حومه آنها به و جودآمدو تسهيلات در اطراف شهر بهينه شد اما هنوز مالکيت خصوصي و خانه هاي شخصي در اکثريت بودند، آنها به عنوان بناهای احداث شده توسط خود مالکان، رويکردي تازه در محيط شهري ایجادکردند، رويکردي به عنوان نوبومي ها ، آنها از تمامي فرمها و اصول معماري بومي بهره مي بردند.
در اواخر قرن 20 ميلادي، هنوز درصد زيادي از مردم، در ساختمانهاي بومي زندگي و کار مي کردند. بدين ترتيب 800 ميليون سکنه در پهنه وسيعي گرد آمده مي زيستند که زياد قابل تفکيک نبود، پهنه اي با خانه هايي در غالبي ازسرپناهایی ساده تا برج هاي رفيع.
از اين عده کثير بناها، آنها که اغلب سالم مانده و به قرن بعد را يافته اندبناهای روستايي هستند. که
گروه هاي متفاوت اقتصادي ، حرفه هاي قابل توجه ایی همچون چوپاني، کشاورزي را با توليد و عرضه همراه نمودند.آنجایی که ساخته هاي صنعتي و نو ، به جهان راه مي يابند شايداین تصور به

(1) neo- vernacular

وجود آید که جايي براي ساخته هاي سنتي و محلي باقي نماند، امابه کمک تکنولوژي مي توانيم از نيروي باد و آب و حيوانات بهره بگيريم. درحالی که قسمت اعظم طرح هاي شهري و ساختمانهاي شهري، معمار ساز هستند و زماني که پيمانکاران، معماري عامه پسندي سازند،هنوز تعداد مشخصي سازنده بناهاي بومي وجوددارد بهر حال برخي از مشخصه های موجود براي معماران بومي و برخي ديگر براي سايرين قابل تفسيرند.
شهرک ها و شهرها به ويژه در کشورهاي در حال رشد به محصول پاياني برنامه ريزي غير رسمي تبديل مي شوند ، روندي که طبق ان مردم تکه زميني تصرف کرده ، بر روي آن سکونت مي گزينند و در آن جا سرپناه حقيرانه اي برپا مي کنند. برخي جامعه شناسان به اين پديده همچون آغاز فرهنگ تازه ي شهري مي نگرند که از سنن شهرک ها و شهرهاي تاريخي و يک معماري به اصطلاح بومي ( معماري بدون معمار) متولد شده است . هنوز نمي دانيم که آيا اين فرهنگ شهري تازه ، ريشه خواهد دواند يا نه ، اما مي دانيم که شهرک ها و شهرهاي کشورهاي فقير بدون هيچ برنامه ريزي شهري جامعي به رشد خود ادامه خواهند داد
هر ساختماني به عنوان يک عنصر درحوزه اي به عنوان محيط وجود دارد، چه در دل يک جنگل و چه در ميان يک تپه قرار گرفته باشد وچه بر روي شيبي از يک کوه روان باشد و چه از دل کويري سربرآورد.

شرايطي را که ظرفيتهاي محيطي بر يک بنا القا مي کنند جمعيت و شيوه مواجه شايسته را با فرهنگ مردميان اعلام خواهند کرد. در عوض اين گونه اطلاعات محيطي همه به آنچه در معماري بومي استفاده از مصالح بوم آورد خوانده مي شود قابل قياس است.براي همراستا نمودن ساختمان با شرايط آب و هوايي ساختمان بومي موظف است با شرايط آب و هوايي همخواني داشته و با در نظر داشتن شرايط ميکرو کيميا آسايش فيزيکي انسان را فراهم آورد.
از طريق مشخص کردن خصوصيات نقاط مختلف هر سايت وهمراستاکردن کاربري انتخابي هر نقطه از بنا با خواص هر خطه از سايت وهمراستاکردن مصالح سازنده بنا با شرايط آب و هوايي و بهره برداري حداکثر از آن در راستاي ايجاد شرايط بهينه براي کاربران شايد ساختمان بومي در هر گوشه از دنيا پاسخي به مشکلاتي نظير مشکلات سازه باشد که اين راه حل در گوشه ديگري از دنيا قابل استفاده باشد.
اين خصوصيت عمده معماران بومي است که هر سنتي به شرايط اجتماعي، اقتصادي خود وابسته است، از اين مورد در سازمان دهي راه حل هاي رفع نيازهاي هر خطه بهره برده شده است. فرقي نمي کند منطقه، روستا يا شهر باشد هر چه اندازه مقياس يک محدوده بزرگتر باشد راه حلها کلي تر و فراگيرتر خواهد بود. قوانين شهروندي و ساير حقوق و ستنها مي تواند بر روي طريقه رشد هر ناحيه اثر گذارد در بسياري از فرهنگ، تدارک فضايي جهت کار، خواب، يا تهيه غذا لازم است اين يک امر کلي و آنچه که متفاوت است طريقه برخورد پاسخگويي به اين فضاست. سازندگان بومي معمولاً از ميان جوامعي برمي خيزند که اصول را رعايت مي کنند و داراي معماري خود ساخته اي هستند( خودسازنده بناها ي خودشان مي باشند) و پروسه و جريان اين گونه معماري از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته و مي يابد. در برخي جوامع صنعتگران حرفه اي ترين و داراي روش کار مشخص و معيني هستند. در برخي ديگر سيستم و يا قوانين هندسي مي تواند جهت دهنده و مبناي اصلي جهت خلق زيستگاهها و فضاها باشد. معماري بومي به طور کلي در برگيرنده شرايط و ويژگي هاي هر محيط است و در شرايطي ممکن است سمبلي ويژه از يک فرم، يک باور يا عقيده آن ناحيه در آن نفوذ کند. بنابراين حتي کوچکترين و ساده ترين خانه مي تواند بيانگر و منتصویر کننده دنياي معنوي و عقيدتي سازندگان آن باشد. واضح است که پهنه فرم هاي ساخت و ساز ، تنوع استفاده کنندگان، لايه هاي معنايي و مفهومي فرهنگ همه و همه بر سازمان دهي معماري بومي تأثير گذارند. بنابراين براي دستيابي به کوچکترين تعريف در معماري بومي مي بايد در متن اصلي به دنبال جواب بود، معماري بومي به دنبال آن است که به جاي تزئينات و گزافه گويي و مبالغه، به دنبال کيفيت و سادگي در تعريف باشد و از آنها در پروسه اي ( مرحله اي) جداگانه بهره برد.
به طور خلاصه مي توان موارد زير را به عنوان راه حلهاي ذکر شده ارائه داد:

– معماري بومي شامل تمامي خانه ها و فضاها و ساختمانهايي است که براي انسانها ساخته مي شود.
– اين ساختمانها که يا توسط مالکان ساخته و يا توسط جامعه احداث مي شوند به زمينه هاي محيطي و منابع در دسترس وابسته اند و از تمام تکنولوژي هاي سنتي بهره مي برند.
– تمامي فرمهاي معماري بومي براي رفع نيازهاي مشخص، کيفيت هاي زيستي معين، اقتصاد و روش هاي زندگي فرهنگهايي که آنها را ايجاد کرده، ساخته شده اند.

 

 

 

فهرست مطالب:

فصل اول:بازشناخت تعریف معماری بومی
1-1 واژه شناسی معماری بدون معمار در گستره اندیشه ها
1-2 تعریف معماری بومی از منظر چیستی و مفهوم
فصل دوم: تاریخچه و گستره معماری بومی:
1-2 معماری بدون معمار در گذر زمان
2-2 معماری بومی در گستره جهان
3-2 معماری بومی در زمانه اکنون
4-2 معماری بومی در سرزمین ایران
فصل سوم: فرآیند شکل گیری معماری بومی:…………… گذری بر فرآیند شکل گیری معماری
1-3 روند و تسلسل شکل گیری معماری بومی
2-3 جوهره های شکل گیری معماری بومی
 انسان
 طبیعت و محیط
 زمان و نیازمندیها و اقتضائاتش
3-3 مولفه های شکل گیری معماری بومی:
 مولفه های انسانی
 مولفه های محیطی
3-3-3 نتیجه گیری و تفکیک مولفه ها و جوهره های معماری بومی
4: بازشناسي مولفه هاي انسانی در شکل گيري معماري بومي
– فرهنگ و جامعه
تعريف چيستي و ماهيت فرهنگ
تعاریف لغوی فرهنگ
نعاریف اصطلاحی فرهنگ
فرهنگ مادی و فرهنگ غیر مادی
ویژگیهای عمده فرهنگ
جامعه پذیری فرهنگ
فرهنگ پذیری
قوم مداری
فولکلور
عناصر فرهنگ
عناصر ذهنی و درونی فرهنگ
عناصر بیرونی یا مادی فرهنگ
– شيوه هاي تا ثيرعوامل و الگوهاي انسانی بر شکل گيري معماري بومي
– نظام و روند تا ثير مولفه هاي انسانی بر شکل گيري معماري بومي

– ویژگیهای فرهنگی
زبان و معانی
سنت ها و رسوم
نمادها و سمبول ها
جنسیت و نقش و مقام
ارزش ها و هنجارها
– نهاد خانواده
جریان زندگی روزمره
ساختار و تیپولوِژی خانواده
خویشاوندی و سکونت
– نهاد اقتصاد
شیوه های تامین معیشت

– سیاست حکومت و دولت
دستگاه سیاسی
قلمرو و امنیت
– دین و مذهب
دین
آئین ها و مراسم
– نتیجه گیری و جمع بندی
فصل پنجم:بازشناسي مؤلفه هاي محیطی در شکل گيري معماري بومي
1- 5 تعريف محيط
2-5 نحوه تاثير محيط بر شکل گيري معماري
3-5عوامل محيطي
– اقليم (آب و هوا)
عوامل اقلیمی
 تابش آفتاب
 دمای هوا
 رطوبت هوا
 باد
 بارندگی
تقسیم بندی اقلیمی
 اقليم منطقه قطبي و غيرقطبي
راهکارهای بومی
 اقلیم قاره ای
راهکارهای بومی
 اقلیم بیابانی
راهکارهای بومی
 اقلیم دریایی
راهکارهای بومی
 اقليم مديترانه اي
راهکارهای بومی
 اقليم موسمي
راهکارهای بومی
 آب و هواي كوهستاني(ارتفاعات)
راهکارهای بومی
 اقليم نيمه استوايي:
راهکارهای بومی
 اقليم استوايي
راهکارهای بومی
– موقعیت ومکان
مفهوم موقعیت ومکان
بستر(مکان) بعنوان مجموعه اي از منابع
خلاقيت و تغيير(دگرگوني)
يك مفهوم كلي
 نواحی زيرزميني
 نواحي ساحلي
 زمينهای شيبدار
 نواحی بیایانی
 مراتع(چمنزارها)
 نواحی پست
 مناطق کرانه ای
 دره ها
 جنگل ها
– منابع و مصالح محيطي
تاثير مصالح ساختماني در شكل مساكن
پناهگاههاي طبيعي
 پناهگاههاي غير ثابت ( سيار)
 مساكن ثابت
الف: مساكن چوبي
ب: مساكن خشتي
ج: مساكن سنگي
– حوادث طبيعي
سکونتگاهها وحوادث طبیعی
 زمين لرزه
 حرکات دامنه ايي
 سيل
 طوفان
 خشکسالي
– قلمرو وحریم
– تحلیل و جمع بندی

 

 

 

 

مقاله دوم:

چکیده :
معماری بومی وویژگی های آن :

معماری بومی یعنی مجموعه واحدهای معماری-شهری که درسرزمینی معین گردهم آمده اندوباهماهنگی هایی درزمینه ی شکل وحجم گذاری وآهنگ سطوح پروخالی ونظامهای ساختمانی درآنهاپدیداراست،سری اصلی واساسی دربردارد:
1-هماهنگی مبتنی برتفاوت ،شخصیت براساس ضابطه هاورسوم وسلیقه های زاده ازفرهنگ محیطی
2-یگانگی مبتنی براحترام متقابل وبرخوردارازرفتارهای محیطی
برپایه همین نکته است که ،ضمن ابراز قبول این امر که هرواحد معماری یاهربناکه جداازدیگر بناهای مجموعه های معماری بومی موردبررسی قرار می گیرد به مثابه ی عنصری است برخوردارازوحدت وصاحب تشخص.
آثارهنری را عشق وترس یاشگفتی های زمانه به وجود می آورند ،دامنه فعالیت معماران ممکن است دگرگون شود ولی وظایف مابعدالطبیعه آنان یعنی صورت غنایی بخشیدن به نیازها به قوت خودباقی می ماند .

براساس این تعریف می توان سه اصل کلی برای معماری بومی در نظر گرفت :
1- وجود هماهنگی میان عناصر سازنده بنا
2- تنوع در بناهای بومی و عدم یکنواختی در آنها
3- پیروی از قوانین و ظابطه های نانوشته ( غیر مدون )که متاثر از فرهنگ محیطی می باشند . نویسنده این مقاله ، بر خلاف نظر برخی از متخصصان ، براین نکته تاکید دارد که ” معماری بومی ” تنها مربوط به گذشتگان وبه عنوان میراثی از آنان نمی باشدو امروز نیز ما می توانیم با تکیه بر ارزشهای فرهنگیمان این نوع معماری را احیا نماییم . همچنین او بیان می دارد که معماران خواسته و یا ناخواسته ، مستقیم ویا غیر مستقیم افکار و اندیشه های خود را در خلق بناها ابراز می دارند ، رنگهای به کار برده شده در یک بنا ، رعایت و یا عدم رعایت تناسبات ، نوع مصالح به کار گرفته شده در بنا همه وهمه می توانند بازنمودی از افکار، احساسات ، عقاید و باورهای طراح و سازنده آن باشند و بدین صورت است که ” معنا ” در اثر خلق می گردد و دریافت ” معنا ” ودرک آن برعهده مردم شناس است ( مردم شناس با تحلیل معانی یک اثر معماری هم با اندیشه و تفکرات خالق اثروهم شرایط فرهنگی ، اجتماعی ،اقتصادی حاکم در جامعه معاصر او آشنا می شود )

واژه های کلیدی: تیپولوژی-گونه شناسی-زیبایی شناسی بومی

فهرست مطالب :

فصل اول : کلیات پژوهش
1-1 مقدمه
1-2 بیان مساله
1-3 اهمیت وضرورت تحقیق
1-4 اهداف تحقیق
1-5 پیشینه تحقیق
1-6 روش گرد آوری اطلاعات

فصل دوم :تحلیل نظری
1-2 معنی وچشم انداز کنونی بررسی هنرومعماری بومی

فصل سوم :
روش تحقیق
1-3 ابزارجمع آوری اطلاعات
2-3 تکنیک توصیف داده ها

فصل چهارم :
توصیف وتحلیل داده ها

1-4 گونه شناسی
2-4 گونه شناسی معماری ایران
3-4 ارزشها وبیان درمعماری بومی
4-4 گذری درگستره ی معماری بومی
5-4 ساخت وساز بدون تفکردرغیاب زیبایی شناسی بومی
6-4 معماری بومی بوشهر
فصل پنجم :
نتیجه گیری وپیشنهادات

فهرست منابع

 

 

تصویر فایل های مقاله اول:

تصویر فایل مقاله دوم:

 

خرید آنلاین:

در پایان خرید ، لینک دانلود فایل نمایش داده می شود و به ایمیل شما ارسال خواهد شد. راهنمای خرید و دانلود فایل

حجم فایل: 2 مگابایت