چكيده :
معماري پديده اي است متكي بر انديشه و آميزه اي است از عواطف ، احساسات و دانش فني .
محور اصلي بحث ما در اين رساله ، بررسي تعامل معماري و صنعت مي باشد . اين موضوع، موضوع جديدي نيست و سابقه آن به اندازه قدمت اولين سرپناههاي ساخت بشر مي باشد. قابل توجه است كه دامنه بحث ما از قرن هجدهم ميلادي آغاز مي شود و تا به امروز مي رسد.

مطالعات معماری موزه صنعت ,رساله معماری موزه صنعت,پایان نامه معماری موزه صنعت,مطالعات موزه صنعت,رساله موزه صنعت,طرح نهائی معماری موزه صنعت,طرج نهائی موزه صنعت,پروپوزال معماری موزه صنعت,پروپوزال موزه صنعت,ظوابط معماری موزه صنعت,طراحی موزه صنعت,طرح موزه صنعت,نقشه معماری موزه صنعت,پلان معماری موزه صنعت,برنامه فیزیکی موزه صنعت,نمونه موردی داخلی و خارجی موزه صنعت,نمونه موردی موزه صنعت,رساله کامل موزه صنعت,مطالعات کامل موزه صنعت,دانلود رساله موزه صنعت,دنلود مطالعات موزه صنعت,دانلود پایان نامه معماری موزه صنعت,دانلود مطالعات آماده موزه صنعت,دانلود رساله اماده موزه صنعت,
در پي وقوع انقلاب صنعتي در نيمه قرن هجده و توليد مصالح جديد ساختماني ، از اوسط قرن نوزده ، به تدريج ساختمانهاي ساخته شده با مصالح جديد احداث گرديد و از اواخر همان قرن اصول اوليه مباني معماري مدرن در اروپا و آمريكا تدوين شد . شروع قرن بيستم ، آغازي بود بر پايان چندين سده معماري تاريخ گرايي و نگاه به گذشته . معماري مدرن با ابداع اشكال جديد و نوظهور و تاكيد بر عملكرد و تبعيت از علم و تكنولوژي جديد و رعايت تناسبات هندسي و رياضي و خوشبيني نسبت به راه حلهاي منطقي و علمي ، نگاه به آينده اي روشن داشت .

برای دانلود و توضیحات بیشتر به ادامه مطلب مراجعه نمائید…

بخشی از مطالب و پروپوزال:
در بين سبكهاي معماري معاصر كه پس از معماري مدرن به وجود آمده اند ، نيز سبكهاي قدرتمندي چون هاي تك و اكوتك يافت مي شوند كه همانند سلف خود (معماري مدرن) توجه خود را به صنعت ، عملكرد و بينش پوزيتيويست معطوف داشته اند .
تبيين رابطه مهندسين به عنوان متوليان اصلي صنعت از يكسو و معماران به عنوان متوليان اصلي معماري از سوي ديگر ، در خلال بحث ما يعني رابطه معماري و صنعت ، امري ضروري به نظر مي رسد .
جمع بندي مطالب گفته شده در بخشهاي ابتدايي فصل اول و نتيجه گيري از بحث هاي گفته شده و رسيدن به نتايجي كه بتواند در طراحي پروژه “موزه صنعت” رهنمون ما باشد ، پايان بخش مطالب ما در اين فصل خواهد بود .
مقدمه:
با پيدايش مصالح جديد و تحولات علمي ، معماري معاصر در جهان با بيان وسيعتري به جريان افتاد که همراه خود مفاهيم و مباحث بسيار گوناگون و متنوع انديشه بشري را به همراه آورد .
معماري متداول و مرسوم خشت ، آجر و سنگ که نوعي سکون و بيان شناخته شده اي را در قرون متوالي در پرتو تظاهرات خويش از نوعي معماري سنگين و تا حدودي بسته داشت، تدريجا به سوي معماري شفاف ، باز و آشکار متمايل گشت و همراه با گونه اي اتفاقات دنياي جديد لايه هاي ممتازي از دريافت و ادراک تحولات روز را مطرح کرد و عقل و خرد در کنار تلاشهاي فني و تکنولوژيک جديد و پيشرفته ، زمانه اي استثنايي را در عرصه معماري باز نمود .
کتاب هاي حاضر تلاش و کوششي است در جهت بررسي تاثير صنعت بر معماري و در واقع بررسي چگونگي تعامل معماري و صنعت از قرن هجدهم (زمان وقوع انقلاب صنعتي) تاکنون .
در اينجا ذکر اين نکته ضروري است که بحث رابطه صنعت با معماري به چند سده اخير باز نمي گردد، بلکه از همان زماني آغاز مي شود که انسانها از غارها ، بعنوان محلي زندگي خارج شدند، و در صدد ايجاد سرپناهي براي زندگي در بيرون از غار برآمدند ، تاکنون ادامه داشته است و ادامه خواهد داشت . اما دليل انتخاب بازه زماني (قرن هجدهم تاکنون) براي اين پروژه به دو دليل صورت پذيرفته است: اولاٌ ، بررسي اين بحث و يا اصولاٌ هر بحث تخصصي ديگري از زمان انسانهاي ماقبل تاريخ تاکنون به نظر غيرممکن مي رسد و يا حداقل در حوصله اين رساله نخواهد بود . در واقع بايد گفت که محدود کردن بازه زماني مورد بحث باعث خواهد شد که مباحث مختلف به شکلي دقيقتر و تخصصي تر مورد نقد قرار گيرند .
ثانيا، دليل انتخاب قرن هجدهم ، به دليل مصادف شدن اين قرن با وقوع انقلاب صنعتي مي باشد.
انقلاب صنعتي ، افزايش ناگهاني توليد ، که در قرن هجدهم با پيدايش توليد کارخانه اي و استفاده از ماشين ، صورت گرفت سيماي جهان را بسيار بيش از انقلاب اجتماعي فرانسه تغيير داد.
كلمه صنعت در فرهنگ لغت دهخدا به “كار ، پيشه و هنر ” معني شده است . برابر انگليسي صنعت ،Industry ، مي باشد كه در فرهنگ لغت آكسفورد به “فعاليت ساخت كالا در كارخانه ” معني شده است .

تاثير آن بر فکر و احساس انسان ، چنان عميق بود که حتي امروز نمي توان عمق اين تاثير را در طبيعت بشر و تغييرات بزرگي را که در آن باعث شده تخمين زد. بي ترديد هيچکس را از اين تاثيرگريزي نبوده است. انقلاب صنعتي ، رستاخيزي سياسي نبود که در نتايج خود الزاما محدود باشد ، بلکه تمام بشر و تمام دنياي بشر را زير تاثير گرفت . تازه انقلابات سياسي پس از مدتي در توازن اجتماعي تازه اي پايان مي يابند ، اما توازني که با آمدن انقلاب صنعتي از زندگي بشري رخت بربست تا به امروز دوباره بوجود نيامده است . در هم ريختن درون آرام و مطمئن بشر هنوز به عنوان آشکارترين تاثير انقلاب صنعتي باقي مانده است . « فرد » در زيرفرمهاي توليد ماشيني بر زمين افتاده و استقلال خود را از دست داده است .
اما زندگي پيچيده است و بسط آن را هميشه به دليل و منطق نمي توان ديد. اگر پيشرفت آن از يک جهت محدود شود ، از جهتي ديگر (واغلب جهتي کاملا نامنتظره) سرباز مي کند . اساس صنعت جديد مادي است . با اينهمه ، به دليل مقاصد مادي ، نيروهايي تازه براي آفرينش هنر و امکاناتي نو براي تجاربي جديد در عرصه احساس آدمي بوجود مي آيند . اين امکانات نخست در قالب مشهودات عيني بي روح و سرد محدودند و به زندگي خصوصي و شخصي بشر، به دنياي احساس وي ، راه نمي يابند . اما به آرامي و به تدريج ، جزئي اساسي از زندگي شخصي و فردي بشر مي شوند . به همين ترتيب روشهاي تازه فن ساختمان که نخست فقط در ساختارهاي صنعتي – في المثل ، بناهاي استخراج معادن و انبارها و يا ساختمانهاي راه آهن و کارخانجات – از آنها استفاده مي شد، به تدريج وسيله اي براي نوآوري در ساختمان منازل شخصي و بناهاي خصوصي شد . تاريخ قرن نوزدهم واجد شواهد بسيار در اثبات اين نکته است . سرانجام ، اين امکانات بر اساس خصوصيات خود و نه به دليل فايده اي عملي که بر آنها مترتب بود ، صورت حقيقت به خود گرفتند . معماري امروز شکفتگي خود را مديون پيشرفت فن ساختمان است . در نتيجه ، براي فهم معماري امروز بايد موضوعاتي را به جزئيات بررسي کنيم که به نظر مي رسد از حيطه زيبايي هنري دور باشند .
سير منطقي طي شده در (فصل اول) اين رساله ، از تعريف واژه مدرنيته و بررسي ريشه‌هاي بوجود آورنده آن آغاز مي شود . دليل اين امر آن است که ما براي شناخت درست هر پديده نياز به شناخت ريشه ها و عوامل بوجود آورنده و موثر بر آن پديده داريم تا قبل از پرداختن به موضوع اصلي ، ذهن آمادگي کامل براي دريافت موضوع را داشته باشد . در اينجا نيز قبل از پرداختن به معرفي چند مکتب مختلف معماري ، که اکثر قريب به اتفاق آنها از مباني نظري معماري مدرن نشات مي گيرند، تعريف مدرنيته ، بخشي ضروري به نظر مي رسد .
پس ار تعريف مدرنيته و بررسي ريشه هاي بوجود آورنده آن ، بخشي را به نقد و بررسي در مورد نمايشگاههاي بزرگ صنعتي در قرن نوزدهم و تاثيري که اين نمايشگاهها، به علت ماهيت وجوديشان ، بر معماري زمان خود گذاشته اند ، قرار داده ايم .
در بخش سوم اين رساله براي آگاهي از سابقه تاريخي اين موضوع و اينکه بدانيم و ببينيم معماران ديگر و ديگر مکاتب معماري با اين مساله در طرحهايشان چگونه برخورد کرده اند ، به بررسي چند مکتب معماري ، که لزوما بحث صنعت از مباحث اصلي آنها مي باشد ، پرداخته ايم.
در بخش چهارم رابطه مهندسين بعنوان متوليان اصلي صنعت از يک سو و معماران از سوي ديگر و علم به عنوان حلقه واسط اين دو گروه ، مورد نقد و بررسي قرار گرفته است .
در بخش پاياني به بحث اصلي يعني معماري و صنعت و نتيجه گيريهاي پاياني از بخشهاي قبلي و تشريح عوامل موثر بر طراحي پروژه « موزه صنعت » با توجه به مباحث گفته شده پرداخته ايم.
مبانی نظری:
درخصوص مبانی نظری اینگونه می توان گفت که با توجه به ارتباط بیین انسان و معماری و محیط مصنوع که تفکر در این رابطه نیاز به شناخت و تحلیل مکانی که پروژه در آن طراحی می گردد دارد. لذا با توجه به این که در این پروژه سعی شده تا یکی از شاخه های مدرن که علمی نام دارد استفاده شود در این روش ابتدا با توجه به عملکرد و نیازهای پروژه و خصوصیات آن شناخت و تحلیل می گردد و بعد از این مرحله مرحله پتانسیل ها(قوت و ضعف ها) تحلیل می گردد.
در این مرحله می بایست کلیه ی خصوصیات فرهنگی و تاریخی ، علمی، اقتصادی، اجتماعی سایت و پروژه مورد بررسی قرار گرفته و آنالیز گردد. در این مرحله هر فرصتی تهدیدی نیز به همراه دارد که می بایست فرصت ها را استفاده و تهدیدها را تحلیل کرد بعد از مرحله سوم مرحله سیاست می باشد که در این مرحله با توجه به مراحل قبل آلترناتیوهای مختلف برای پروژه در نظر گرفته می شود که می بایست با توجه به ارتباط با طبیعت و محیط طبیعی و معماری در نظر گرفته شود.
این مبانی یکی از کاربردی ترین اصولی می باشد که طی طراحی مورد نیاز می باشد.

بخش اول : مدرنيته

تعريفهايي كه تاكنون از مدرنيته ارائه شده اند چنان فراوان ، متنوع وحتي باهم متضادندكه اگر بگوئيم اين واژه ي بسيار رايج درعلوم اجتماعي ، تاريخ نگاري وفلسفة امروز، يكي ازمبهم ترين اصطلاح ها نيزبه شمارمي آيد، حرف تازه اي پيش نكشيده ايم. تاكنون ، هيچ كس نتوانسته تعريفي يكه ،نهايي ،كامل ، قطعي و ذات باور از واژه ي « مدرن » وازمفاهيمي كه همراه با آن مطرح مي شوند، همچون « مدرنيته» ، « مدرانيزاسيون» و «پسامدرن» ارائه كند ، و به نظر ميرسد كه حتي ارائهي يك تعريف بر اساس فصل مشترك تعريفهاي موجود از مدرنيته نيز ممكن نباشد.
تبار واژهي « مدرن » كه درتمام زبانهاي اروپائي ، و در بسياري از زبانهاي ديگر از جمله در فارسي امروزي ما رايج شده ، لفظ لاتيني (modernus) است كه خود از قيدmodo مشتق شده است. و در زبان لاتين ، معناي modo« اين اواخر، به تازگي ، گذشته اي بسيار نزديك» بود. به گمان بعضي از تاريخ نگاران لفظ moderni را روميان در اواخر سدة پنجم در مورد ارزشها وباورهاي مشكوك جديد بكار ميبردند، ارزشهايي كه در تقابل بودند با باورهاي پذيرفته شده ي قديمي كه با لفظ antiqui مشخص ميشدند .*
بگمان برخي از پژوهشگران در سده ي شانزدهم ، روياروئي مسائل تازه با سنتهاي كهن، تبديل به مهمترين دلالت ضمني واژه ي moderne شد كه از حدود سال 1460 در زبان فرانسوي بكار ميرفت . اين معناي ضمني واژه اي « مدرن » تا امروز ، همراه با معناي اصلي آن يعني «كنوني وامروزي» باقيمانده است . بسياري از مردم به واژه اي «مدرن » را در گفتار هر روزهي خود بكار ميبرند، مقصودشان از كاربرد آن معناي زير است : « چيزي نو و امروزي كه بجاي چيزي كهنه كه ديگر قابل قبول نيست ، قرار گرفته است » از نظر شماري از نظريه پردازان علوم اجتماعي نيز ، مشروعيت « مدرن بودن» يا « مدرنيته » از پيكارش با سنتها نتيجه ميشود.**
مفهوم روياروئي امروز با گذشته ، يا تقابل پديده هاي تازه با امور كهن وسنتها ،به روزگاري بسيار دورتر از سده شانزدهم باز ميگردد. هردوران تاريخي با مسالهي روياروئي نو وكهنه ، بشكلي وتا حدي ، روبروست ودر موارد ناگزير معناي آنرا تدقيق ميكند .
بسياري از تاريخ نگاران هنگاميكه « از روزگــار مـدرن » ياد ميكنند فاصله ي ميان رنسانس وانقلاب فرانسه را در نظر دارند. اما كساني هم هستند كه آغاز صنعتي شدن جوامع اروپائي ، پيدايش وجه توليد سرمايه داري و تعميم توليد سرمايه داري و تعميم توليد كالايي را آغاز گاه مدرنيته ميدانند . از سوي ديگر نويسندگاني نيز حد نهائي مدرنيـته را ميانهي سدهي بيستم و حتي « امروز » ميشناسند.
دشواري چنداني بر سر « دوره بنــدي تاريخي » نيست ، بل نكته ي مركزي ، شناخت مشخصه هاي اصلي مدرنيـته است . به اين مسئله كه ميرسيم با شگفتــي متوجه ميشويم كه ازشدت اختلافات كاسته شده است .
بسياري باور دارند كه مدرنـيته يعنـــي روزگار پيروزي خردانساني بر باورهاي سنـــتي «اسطوره اي ، ديني ، اخلاقي ، فلسفــي و…..» رشد انديشه هاي علمــي و خردبـــاوري يا (راسيوناليـــته ) ، افزون شــدن اعتبار ديدگاه فلسفه ي نقــادانه، كه همه همراهند با ســـازمان يابي تازه ي توليد وتجارت ، شكل گيري قوانين مبادله ي كالاها ، و بتدريج سلطه ي جامعهي مدني بر دولت . به اين اعتبار ، مدرنيــته مجموعه است از فرهنگي ، سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي، فلسفي كه از حدود سده ي پانزدهم – وبهتر بگويـــم از زمان پيدايش نجوم جديد ، اختراع چاپ وكشف آمريكا– تا امروز ، يا چند دهه پيش ادامه يافته است .
به بيان ديگر ، مدرنيـته به مفهوم « باور به عقل » همانقدر وابسته است كه بـه مفـهوم «پيشرفت » در معناي كلي و« پيشرفت عقل انساني » در معنائي خاص . يعني رشد اقتصادي، افزايش رقم شهر نشيني ، پيشرفت ابزار ارتباطي واطلاعاتي معناي مدرنيـته است . مدرنيـته طبيعت را به قوانين طبيعت تبديل كرد ، يعني آنرا چيزي دانست « قابل شناخت » ( ودر نتيجه دسترس پذير ) ،كه هر چه هم اين شناخت دشوار باشد ، سرانجام ممكن است. مهمتر ، مدرنيـته خود را « موردي شناختي» يا « ايدئولوژي كشف ودانستن » معرفي كرد ، جستجوي نهايت سعادت آدمي روي زمين، وكشف آزادي همچون خود آگاهي انساني . اصل مدرنيـته آن سان كه هگل طرح كرد اين است : در تلاش براي سلطه بر طبيعت ( روح عيني ) خود را ميشناسيـم (خودآگاهي روح ذهني ) اما ناقدان مدرنيته نشان داده اند كه هرچه بيشتر بر طبيعت مسلط شدهايم ، خود را كمتر شناخته ايـم ، ودر تلاش براي آن سلطه ، عنصر شناسنده يا سوژه مدام بياعتبار شده است .
يكي از بزرگترين پيشگامان مدرنيست شارل بودلر در «نقاش زندگي مدرن » (1863) نوشته است : « مدرنيـته ، درگذر ، زودگذر ، اما چيزي ممكن است . يعني نيمي از هنر است ، نيمه ديگر جاودانه است ودگرگوني ناپذير» .
مدرنيـته يعني خردباوري ، وتلاش براي بخردانه كردن هر چيز ، شكستن و ويرانگري عادتهاي اجتماعي وباورهاي سنتي ، همراه با پشت سرنهادن ارزشها ، حسها ، باورها و در يك كلام شيوه هاي مادي وفكري زندگي كهن . خلاصه ، مدرنيـته يك رويكرد عقلاني است . ومامور تجدد ، نه طبقه اي خاص است ونه آئيني ويژه بل خـرد است و« ضرورت تاريخي پيروزي آن » . عقلاني كردن زندگي اجتماعي يعني به گونه اي ضروري وبيش وكم قطعي مدرن كردنش ».*
دكتر هاشم آغاجري ، استاد تاريخ ، در تعريف مدرنيـته چنين بيان ميدارد :
«چارچوب معناي مدرنيـته به عصري گفته ميشود كه انسان در آن بعنوان فاعل شناسايي واقتدار به گونه اي خود بنياد همه عالم وآدم را تبديل به آبژه معرفتي واقتدار خود ميكند به عبارت ديگر مدرنيـته به مثابه يك دوران تاريخي به عصري ميگويند كه اومانيسم (انسان گرايي) به معني فلسفه كلمه ظهور پيدا مي كند …
در اين دوران بشر مبناي همه چيز ميشود وطبيعت وجهان اخلاقي وروابط قدرت ، علم وتكنولوژي خواستگاه بشري پيدا ميكند وهمچنين در خدمت بشر قرار ميگيرد. طبعاً مدرنيـته به اين معني نوعي گسست از دوران ماقبل مدرن – كه عصر مسيحي اروپا است ودر محور ومركز عامل خداي مسيحي قرار دارد وهمه ارزشها به خداوند ومسيح وتجسد تاريخي وخارجي اروپا يعني كليسا ارجاع داده ميشود – است . در دوران مــاقبل مدرن ، نظام ارزش گذاري واخلاقي وتمام نهادها وساختهاي سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي وخانوادگي مبتني بر چنين انگاره خدا محورانه اي از عالم آدم است . مدرنيته بعنوان يك دوران تاريخي ، عصر انسان محوري است ودر مقابل نگاه سنتي ماقبل خودش قرار دارد كه عصر كليسا محوري يا خدا محوري است» .
در اينجا لازم است تفاوت بين دو واژه مدرنيـته ومدرنيسم تبيين شود. مدرنيـته وضعيت وحالتي است كه در تـاريخ اتفــاق افتاده ونوعي نگرش ، به هستي وزندگي است . ولي مدرنيسم ايدئولوژي و بنا به رويكردي ، فهم مدرنيـته از خودش است.*

1-1- رنسانس

همانگونه كه در بخش قبلي گفته شد اكثر فلاسفه مدرن بر اين نظر هستند كه آغاز عصر مدرن با پيداش انسان گرايي و خردگرايي دوره رنسانس در قرن 15 ميلادي در شمال ايتاليا همراه بودن است . از اين دوره است كه جهان بيني انسان غربي تغيير جهت داده و از آسمان به سمت زمين متوجه شده است اين تغيير جهان بيني و بينش فكري چنان گسترده و فرا گير بود كه باعث واژگوني بسياري از باورهاي ذهني شد و تفسير و قرائت جديدي از اصول و چارچوب هاي هنري ، مـذهبي ، علمي ، سياسي ، تكنيكي ، اجتماعي و فرهنگي ارائه گرديد .
رنسانس نهضتي هنري ، ادبي و فلسفي بود كه نقطه عطفي در تمدن غرب محسوب ميشود، زيرا با وقوع آن باورهاي ذهني قرون وسطـــي وجهان سنت مورد شك و ترديد قرارگرفت.
در مورد تاريخ آغاز رنسانس نظرات متفاوت است وسالهاي مختلفي عـنوان گرديده. سال 1420، ميلادي، تاريخ احداث گنبد كليساي جامع فلورانس توسط اولين معمار بزرگ عصر رنسانس ، فليپوبرلونسكي ( 1446-1377) ، سال 1453تاريخ سقوط قسطنطنيه ، مركز حكومت روم شرقي يا بيزانس توسط سلطان محمد فاتح پادشاه مقتدر عثماني ، وهمچنين سال 1453، تاريخ پايان جنگهاي صد ساله (1453-1337) بين انگلستان وفرانسه ، بعنوان مبداء تاريخ رنسانس مطرح شده است.*
جنبش رنسانس در فلورانس آغاز گرديد واز آنجا به شمال ايتاليا و رم و سپس فرانسه ، اسپانيا ، آلمان وساير مناطق اروپاي غربي گسترش يافت. رنسانس تا سال 1530 در ايتاليا ادامه پيدا كرد .
رنسانس به معناي زندگي دوباره و تجديد حيات اصول و نــمادهاي روم باستان است . از نظر انديشمندان رنسانس ، عصر طلايي روم تمام شده و جاي آنرا دوران تاريك قرون وسطــي گرفته وحال زمان روشنايي مجدد وتجديد حيات مجدد پديد آمده است . آنها دوره كلاسيك يونان و روم باستان را دوره منطق گرايي ، خــرد ورزي ، علم وزيبائي مي دانستند و رجعت به آن دوره براي گريز از دوران تاريك قرون وسطـي را براي خود و هم عصران خود لازم وضروري مي ديدند .*
از نظر هنرمندان رنسانس ، هنر قرون وسطي يا هنرگوتيك ، هنر وحشي ها بود.
خصوصيات اصلي عصر رنسانس را مي توان درانــسان گرايي ، واقعگرايي وخردگرايي خلاصه كرد. رنسانس آغاز انسان گرايي و اعتقاد به انسان و توانايي هاي او است. فرد و فردگرايي در عصر رنسانس اهميت پيدا ميكند و هنرمند و اثر هنري بنام هنرمند داراي ارزش ميشود . نام هنرمندان و انديشمندان غير مذهبي در جامعه مطرح ميگردد. اين نگرش به انسان با بينش قرون وسطايي كه انسان را موجودي گناهكار و رانده شده از بهشت تلقي ميكرد كه بايد كفاره گناهان خود را پس دهد ، به كلي متفاوت است .
از نظر انديشمندان عصر رنسانس ، جهان به گونه اي كه هست بايد نظاره و مشاهده شود . واقع گرايي در نقاشي و مجسمه سازي در اين زمان آغاز شد . مازاچيو (1428- 1401) نقاش فلورانسـي ، در نيمه اول قرن 15 پرسپكتيو را در نقاشي ابداع كرد . لئوناردو داوينــچي ( 1519- 1452) هنرمند و نابغه عصر رنسانس ، اولين كسي است كه كالبد شناسي را مطرح كرد و خود در بيمارستانها به تشريح بدن انسان وحتي جنين در رحم مادر پرداخت ، زيرا مي خواست آنچه ميكشد به واقعيت نزديكتر باشد.**
خـردگرايي ديگر خصيصه عصر رنسانس است . در اين دوره با گسترش مدارس غيرمذهبي، فلسفه ، ادبيات ، هنرهاي آزاد ، فنون جنگي ، ورزش ، تاريخ وخصوصاً تاريخ عصر كلاسيك تدريس ميشود . در هنر و معماري ، اجحام اوليه مانند مكعب ، استوانه ، كره و هرم اهميت پيدا ميكند ، زيرا اين اشكال قابل ادراك و استنباط توسط ذهن انسان هستند و هيچگونه ابهامي در مورد آنها وجود ندارد . تناسبات رياضي ، همگونــي وتقارن كه در هنر كلاسيك يونان و روم باستان اهميت داشت مجدداً در دوره رنسانس واجد ارزش بسيار زيـاد ميشود . كليساهاي عصر رنسانس كاملا متقارن در نما و پلان هستند ، چنانچه اگر انسان در مركز كليسا بايستد ، از هر چهار طرف منظره اي مشابه وبدون ابهام مشاهده ميكند . لذا عنوان شده كه درهنررنسانس ذهن انسان درمركز پرگار است.
اصول فكري معماري رنسانس مجدداً در معماري نئوكلاسيك غرب در طي قرون 18 و19 ميلادي تقريباً همزمان با عصر قاجاريه در دو دهه پاياني قرن بيستم مطرح شد .
داريوش آشوري در مورد عصر رنسانس مينويسد : « رنسانس عبارت است از چيرگي روح يونانيت به مسيحيت قرون وسطــي » .*

و….

 

 

 

 

فهرست مطالب:

چكيده
مقدمه
بخش اول : مدرنيته
1-1- رنسانس
1-2- دين پيرايي
1-3- علم مداري
1-4- عصر روشنگري
1-5- انقلاب صنعتي

بخش دوم: نمايشگاههاي بزرگ صنعتي در قرن 19 و تاثير آنها بر معماري
2-1- كريستال پالاس

بخش سوم : معرفي چند مكتب معماري و هنري كه متاثر از صنعت مي باشند .
3-1- مكتب شيكاگو
3-2- نهضت هنر نو
3-5- سازمان فرهنگي دويچر وركبوند
3-6- مدرسه باهاوس
3-7- كانستراكتيويسم
3-8- معماري هاي – تك
3-9- معماري اكو – تك

بخش چهارم: علم ، صنعت ، مهندسي و معماري

بخش پنجم : معماري و صنعت
فصل دوم : مباني مطالعاتي طرح
بخش 1) گزينش موضوع
بخش2) موزه :
2-1- نقش موزه : نقش پژوهشي ، نقش آموزشي
2-2- انواع موزه : هنري ، تاريخي ، علمي ، تخصصي ، منطقه‌اي، مجازي و باغ موزه
2-3- موزه امروز
بخش3) ضوابط و استانداردهاي طراحي :
3-1- كليات استانداردهاي موزه
3-2- سيركولاسيون موزه
3-3- نورگيري موزه
3-4- اجزاء معماري : بدنه ها – كف ها – سقف ها
3-5- تاثيرات عوامل محيطي : نور، رطوبت، دما، حشرات، آلاينده‌هاي جوي
3-6- تاسيسات فني: مكانيكال ‍و اكتريكال
3-7- ايمن سازي در مقابل آتش سوزي
3-8- ايمن سازي در مقابل زلزله
3-9- ايمن سازي در مقابل سرقت
3-10- استانداردهاي فضايي بخش‌ها
3-11- ضوابط طراحي براي معلولين
3-12- مقياس عملكردي و حوزه پوشش پروژه
3-13- اهداف عملكردي پروژه
3-14- شرح برنامه فيزيكي طرح
3-15- دياگرام روابط
بخش چهارم) تحليل نمونه‌هاي معماري:
4-1- موزه مرسدس بنز
4-2-موزه ماکسی

فصل سوم:مطالعات اقلیمی

ويژگيهاي طبيعي منطقه

ويژگيهاي اجتماعي و اقتصادي

منابع و مآخذ

 

**************************************************************************

 

برای خرید آنلاین از زیر اقدام نمائید.

در پایان خرید ، لینک دانلود فایل نمایش داده می شود و به ایمیل شما ارسال خواهد شد. راهنمای خرید و دانلود فایل

فرمت رساله: word
ریزفضاها  موجود نیست.
نفشه: در صورت نیاز به طرح کامل می توانید سفارش دهید.
حجم فایل ها: 14 مگابایت

**************************************************************************************